آهای آدما ...
پاسخ " دوست دارم " مرسی نیست ........... !!
دل هیچ کس نمیسوزد برای حال غمناکم مگر سوزد همان شمع که میسوزد سر خاکم
سلام ای آسمان بی ستاره دلت مثله دل من تنگ و تاره اگه
میخوای رقابت با دو چشمم بگو ابرت از این بیشتر بباره
وقتی از غربت ایام دلم میگیره مرغ امید من از شدت غم
میمیره دل به رویای خوش خاطره ها میبندم باز هم خاطره ها دست منو میگیره
ميخوام روي تمام سنگهاي دنيا بنويسم دلم واست تنگ شده و ارزو ميكنم
يكي از اون سنگها به سرت بخوره تا بفهمي دلتنگي چه دردي داره
داور قلبم نه سوت دارد نه کارت قرمز ...
راحت باش ...
تا دلت میخواهد خطا کن
کاش سری برای عاشقی نبود......
لبی از نچیدن گلی نبود....
کاش دلم هوای دیگری نبود.....
چشمهایت فانوس چشم دیگری نبود........
کسی چه میداند
امروز چند بار فرو ریختم؟
از دیدن کسیکه
فقط لباسش شبیه تو بود!
زحال ما گر پرسي بجز دوري ملالي نيست
ملالي هم اگر باشد تو خوش باشی خيالى نيست
قسمت این بود که من با تو معاصر باشم،
تا در این قصه پرحادثه حاضر باشم،
تو پری باشی و تا آنسوی دریا بروی،
من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم.
نه صدايش را نازك كرده بود نه دستانش را آردى
از كجا بايد به گرگ بودنش شك ميكردم !
شبی از سوز دل گفتم قلم را / بیا بنویس غمهای دلم را /
قلم گفتا برو بیمار عاشق / ندارم طاقت این بار غم را
آن نازنین کجاست که یادم نمیکند / صد غم به سینه دارم و شادم نمی کند
یک لحظه آنکه بی من هرگز نمی نشست / امروز به یاد کیست که یادم نمی کند.
دیشب خدا را دیدم گریه میکرد
من هم با او گریستم
هر دو یک درد مشترک داشتیم
.
.
آدم .
دشمن اگر كشت به دوست ميتوان گفت با كي بتوان گفت اين كه دوست مرا كشت
خدایا... در انجماد نگاه های سرد این مردم... دلم برای " جهنمت " تنگ شده است..!
بدترین درد این نیست که به اونی که دوستش داری نرسی
بدترین درد این نیست که عشقت بهت نارو بزنه
بدترین درد اینه که یکی رو دوست داشته باشی و اون ندونه
براي شادي روحم صلوات لازم نيست ، فاتحه ام
خوانده مي شود اگر يك لحظه از من دلگير باشي...
مثل اتاق زير شيرواني پر از خاطره بارانم ، كدام واژه مي فهمد برايت چقدر دلتنگم؟
عجيب است دريا همين كه غرقش مي شوي پس مي زند تو را... درست مثل تو!
آنقدر مرا سرد كرد از خودش...
ازعشق...
كه حالا به جاي دلبستن يخ بسته ام ، آهاي!!
روي احساسم پا نگذاريد ليز مي خوريد.
در تنهايي خيالم ، تو را مهمان روياهايم كرده ام تا به آرامي بگويم "دلتنگتم"
آن جا كه ديگران هستند ، من نيستم ، و اينجا كه من هستم انگار هيچ كس نيست
میدونی بزرگترین درد دنیا چیه اینه که بفهمی پناه لحظه هات یه پناهگاه دیگه داره...
فکر میکردم تو همدردی ولی نه تو هم دردی.
فرستنده : Mina
میگن عاشقی یه شبه پشیمانی هزار شب...
حالا هزار شب پشیمانم که چرا یک شب عاشق نبودم...
وقتی که دیر رسیدم و با دیگری دیدمت فهمیدم که گاهی
هرگز نرسیدن بهتر است از دیر رسیدن ...
شبى گفتى ندارى دوست من را نمى دانى كه من آن شب
چه كردم! خوشا برحال آن چشمى كه آن را به زيبايى پسنديش و رفتي
اگه صدامو میشنوی دیگه ازم جدانشو دنیا بهم وفا نکرد تو دیگه بی وفا نشو
من ، تو ، ما ، يادت هست ؟ تموم شد حالا تو ، او ، شما ، من به سلامت
آن روز که می گفتی دوست دارم گفتم نمی شنوم اما امروز که
آروم گفتی دوست ندارم می گم چرا داد میزنی
باز باران با ترانه می خورد بر سقف قلبم / باورت شاید نباشد خسته است این قلب تنگم
گریه نشانه ی ضعف نیست، گاهی نشانه ی یک بخشش است، یک فداکاری.. گاهی یک ظلم
مي دانم فردا استاد چشمانش را ريز خواهد کرد و با نگاهي خيره خواهد پرسيد: کجا بودي که
درس نخواندي؟! چه طور به او بگويم که آخر، دل تو هم جايي در دنياست؟
سفر برايم هيچ چيز به جز دلتنگي ندارد. اما زماني به من
آموخت براي بهتر ديدن عظمت و شکوه هر چيز بايد قدري از آن دور شد
عشق مثل آبه، مي توني توي دستات قايمش کني، اما آخرش يه روز دستتو وا مي کني
مي بيني نيست! قطره قطره چکيده بي اينکه بفهمي..
فقط احساس مي کني کمي دستات نمناکن. اين همون رطوبت خاطره هاست که بر جاي مونده
در تنهایی خیالم ، تو را مهمان رویاهایم کرده ام تا به آرامى بگویم : دلتنگتم...
بیچاره عروسک که دلش میخواست زار زار بگرید ولی خنده را بر لبانش دوخته بودند...
وقتی عاشق شدی مواظب دلت باش تا از کم محلی های طرف , میدون خالی نکنه
به حرمت خاطرمون به دوری فاصلمون دلتنگتم ای مهربون
خداوند پرسید میخوری یا میبری و من گفتم میخورم. چه میدانستم
لذتها را میبرند و حسرت ها را میخوردند...
قلبم فدای عزیزی که دنیای از دلتنگی را به امید یک لحظه دیدنش به جان میخرم...
در زندگی از دست کسانی میرنجیم که کوشیده ایم از دست ما نرنجند
رؤیاهایم را امشب می گذارم دم در ،
بیچاره رفتگر...
تور سفید رو سرت پیرهن مشکی منه الاهی خوشبخت
شی عزیز عشقت همیشه پیشم
همیشه یکی هست که درد دلتو بهش بگی ؛
ولی بترس از روزی که همون بشه درد دلت...
درويشى راگفتند ، زندگى برچند بخش است؟
گفت:كودكى و پيرى
گفتند: پس جوانى چه شد؟!
گفت: باعشق سوخت و با بى وفايى ساخت و با جدايى مرد!!
نه چتر داشتي باخودت ، نه روزنامه ، نه چمدان.... عاشقت شدم!!!
از كجا بايد مي فهميدم مسافري!!!
مرا ببخش... اگر به تو پیله کرده ام قدری طاقت بیاور پروانه می شوم و می روم...
تمام احساسم رو به تو بخشیدم... با اینکه برای تو خیلی کم بود ، من رو بی همه چیز کرد.
ز سوز عشق تو می نالم امروز به این درد و غمم می بالم
امروز دلیل مستی ام ،ای برگی از تاک از این پس تو بگو، من لالم امروز
كمي گيجم كمي منگم عجيب است پريده بي جهت رنگم عجيب است تو راديدم همين يك ساعت پيش برايت باز دلتنگم عجيب است
خدایا …. یا فریاد در گلو یم را بگیر، یا بغض گلوگیرم را …
هرکدام راه دیگری را بسته . . .
چه قدر سخت است منتظر کسی باشی که هیچ وقت فکر آمدن نیست
سخت است وقتی میدانی اینهمه دل در دنیا هست که هیچکدام برایت تنگ نمی شود..!
اگه فراموشم کنی میرم سراغ سرنوشت ، میگم چرا اسم منو فقط تو قلب تو نوشت ،
اگه فراموشم کنی سلطان قصر غم میشم مثل 1 شمع بی فروغ لحظه به لحظه کم میشم.
فردا اگر ز ره نمى آمد من تا ابد كنار تو ميماندم ، من تا ابد ترانه عشقم را در آفتاب عشق تو مى خواندم.
گاه گاهی که دلم تنگ و نگاهم ابری است کاش می شد که تو را میدیدم.
از ته جاده صدایت می کنم ... بی هوا در دوریت هی گریه زاری می کنم ...
آنقدر بر آسمان فریاد زنم ... تادلش رحم آید و با من، بی تابی کند
آمدنت يك رويا بود ، ماندنت يك خاطره ، رفتنت يك فاجعه
خسته درحبس زمینم ، ماه من یادم کن ، به نگاهی به پیامی ، سخنی شادم کن...
وصل تو كجا و من مهجور كجا! دردانه كجا حوصله مور كجا!
هر چند زسوختن ندارم باكى ، پروانه كجا آتش طور كجا
در خلوت من جز تو کسی راه ندارد،
رخسار فریبای تو را ماه ندارد،
غمنامه ی من غصه ی چشمان تو باشد،
``غیر از تو دلم دلبر دلخواه ندارد`` خیلی به یادتم
گفتم دوستت دارم ، نگاهی به من کرد و گفت : چندتا ؟
دستام رو بالا آوردم و تمام انگشتهای دستمو نشونش دادم
اما اون به کف دستام نگاه می کرد که خالی بود .
به سلام ها دل نمی بندم از خداحافظی ها غمگین نمی شوم دیگر
عادت کرده ام به تکرار یکنواخت دوری و دوستی خورشید و ماه
هم نفس آرام باش بیدار بیدارم ، غیر از تو هر چه دارم سخت بیزارم ،
خسته تر از خاکم و افتاده ام ، در کنج غربت ، از غم هجران تو بیمار بیمارم
در جهان هرگز مشو مدیون احساس کسی تا نباشد رایگان مهرت گروگان کسی گوهر
خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی صبر کن پیدا شود گوهر شناس قابلی
دوری از این دیده اما باز یادت می کنم .حرمت این آشنایی فرش راهت می کنم در فراقت
غم حصار خنده هایم را شکست باز هم از انتهای دل صدایت می کنم .
می پوشانم دلتنگیم را با بستری از کلمات ولی باز کسی در دلم تو را صدا میزند.
کنم هر شب دعایی کز دلم بیرون رود مهرش ولی آهسته می گویم الهی بی اثر باشد
دل زخمی فریب چشم شهلا میخورد ، ساده دل در زندگی از این و آن پا میخورد، در گذزگاه
زمان بی دست و پا بودن خطاست، توپ چون بی دست و پاست، از این و آن پا میخورد...
وسعت دوست داشتن هميشه گفتني نيست گاه نگاه هست و گاه سكوت ابدي
بوي غربت ميدهم اما غريبه نيستم گر چه ميدانم كه عمري در غريبي زيستم رو
بروی آينه شب تا سحر غم ميخورم تا بفهمم عاقبت در جستجوی كيستم
سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پابر جاست.
كاش فاصله ها مثل سياهى مداد بودند كه بتوان هنگام دلتنگى آنها را پاک كرد.
اشتباه از من بود ، پررنگ نوشته بودمت بر کتیبه ی دلم، به سختی پاک میشوی!
طوطیم اندر قفس اما دلم پیش توست گر قفس را بشکنم پرواز من سوی تو است
دلتنگی یعنی : شماره ات را پاک کرده ام , هر شماره غریبی
به شوق اینکه تویی خوشحالم می کند
اتل متل گل ياس هديه به تو يه الماس
كاش بدوني دل من بدون تو چه تنها ست
بسترم صدف خالى يك تنهايى است و تو چون مرواريد گردن آويز كسان دگر
من از اعدام نمى ترسم نه از چوبش نه از دارش من از پايان بى ديدار ميترسم
زندگی باید کرد: گاه با یک گل سرخ گاه با یک دل تنگ گاه باید
رویید در پس یک باران گاه باید خندید با غمی بی پایان!!!
دیشب که نمیدانستم به کدام یک از گریه هایم بگریم! خندیدم
آنقدر آرزوهایم را به گور بردم که دیگر جایی برای جسدم نیست...
××پیام های بازرگانی شبکه دلتنگی ××
به همین سادگی
به همین تـــلخی
پــودر کیکـِـِــ نبودنــه تـــــو
بسيار نمي خواهم تنها كمي براي چشم به هم زدني دستت را
به من بده تا دلت را در
از فیس بوک بدم می آید چون راه دور زدن دل من
را مثل همان وی پی ان به تو یاد داد!
نگو بار گران بوديمو رفتيم ، نگو نا مهربون بوديم رفتيم ،
آخه اينها دليل محكمي نيست ، بگو با ديگران بوديم و رفتيم !!!
اعتراف می کنم! من نیزگاهی به آسمان نگاه میکنم دزدانه!
به چشمان ستارگان اما نه به تمامی آنها تنها به آنها که شبیه ترند به چشمان تو...
نمی دانم پس ازمرگم که آید بر مزار من که بنشیند به سوگ من ،
سیه چشمی سیه بر تن کند یا نه!
ولی سوگند تو را سوگند به جان دلبرت سوگند مرا هم یاد کن
آن دم که من در زیر خاک سرد تنهای تنهایم.
نمیدانم از دلتنگی عاشقترم یا از عاشقی دلتنگ تر فقط میدانم
در آغوش منی ، بی آنکه باشی و رفتی ، بی آنکه نباشی عاشق ترم
به که گویم غم خویش به سکوت شب سرد به گل پرپر یاس ای سراپا همه ناز دوریت را چه کنم ؟
طعنه بر خاری من ای گل بی خار نزن //// من به پای تو نشستم که چنین خار شدم...
از گلچین امیدهایت چتری برایم بفرست که خیس دلتنگیت نباشم...!
دیدن دوباره ، تکرار خاطره هاست ، خاطره ها دلتنگی های نو میسازه
پس بسازم خنجری نیش اش زفولاد / زنم بر دیده تا دل گیرد آرام
" مهربانی ام " را .. چنان گریاندند .. که بوی " نا " گرفت ..
مهربانی ام .. " نامهربان " شدم !
روزی که بلا آمد و کس مرا تیمار نکرد آنچه کردی تو به من هیچ ستمکار نکرد گویا
عشق شده سهمیه بندی که دگر موتور قلب تو خاموش شد و کار نکرد
من مثل یه پروانه همش دورو ورت بودم مثل سایت تو تنهای همش پوشت سرت بودم
به آتیش میکشم هرجا که می بینم ازم دوری هنوز پشت سرت هستم مثل سابق همون جوری
روي قلبي نوشته بودن شكستني است مواظب باشين ولي
من روي قلبم نوشتم شكسته است راحت باشيد
ماهيان شهر ما از كوسه هم وحشي ترند، بره هاي اين حوالي
گرگ را هم ميدرند، خنجري بر قلب بيمارم زدند، بي گناه بودم ولي دارم زدند.
اسمان دلم براى تو آنقدر تنگ ميشود كه آغوشم برايش كهكشان است
وقتی کاسه ای زیرنیم کاسه هست؛ یعنی من به او فکر می کنم ؛ او به دیگری.
شب که میشود نبودن هایت را زیر بالش میگذارم و شجاعت خود را زیر سوال...
دوام میاورم تا فردا؟؟؟
حالم را پرسيدند گفتم رو به راهم نمي دانند رو به راهي هستم كه تو رفته اي
خانه به دوش فنا در شب طوفانیم ، داغ کدامین گناه خورده به پیشانیم ؟
همسفر بادها رفته ام از یادها، فاصله ای نیست تا لحظه ویرانییم!
من همیشه بهترینا واسم بوده و هست ... اگه مال من نشدی حتما بهترین نبودی
هرگاه صدای جدیدی سلام می کند تپش قلب می گیرم!
من دیگر کشش خدا حافظی ندارم مرا ببخش که جواب سلامت را نمی دهم!!...
روحم میخواهد برود یک گوشه بنشیند پشتش را بکند به
دنیا پاهایش را بغل کند و بلند بلند بگوید: من دیگر بازی نمیکنم.
جفا مکن که جفا رسم دل ربایی نیست جدا مشو که مرا طاقت جدایی نیست
برای شکستن من یه اخم تو کافیه ، نیازی به فریادت نیست . واسه اشک ریختنم سکوت
تو کافیه نیازی به قهر نیست . برای مردنم حرف رفتنت کافیه نیازی به انجامش نیست .
شگفتا !
ردپاى دزد دهكده ى ما بروى برف،
چقدر شبيه چكمه هاى كدخداست !
اگر اى دوست تحمل بنمايى ، همچون خارى كه شود همدم گل ،
با تو تا مرز شكفتن ، با تو تا سبز شدن ، آن طرفتر حتى...
سراغ كلبه ما را كسى جز غم نميگيرد ، خوشا روزى كه غم هم گم كند ويرانه ما را
گفتی دوستت دارم و من به خیابان رفتم!
فضای اتاق برای پرواز کافی نبود.
دل درد تو را به جان مداوا نکند در عشق تو جان ز غم محابا نکند
ما را و غمت به کس نگوییم اگر بوی جگر سوخته رسوا نکند
كرم زشت و تنها بود. پيله بست. پروانه شد زيبا شد و رفت...
حكايت توست با من اوج گرفتى شدى مال ديگرى
چه تلخ است بعد ازسالها جست و جو , نیمه گمشده ات را کامل بیابی....
در تنهایی خیالم تو را مهمان رویاهایم کرده ام و به آرامی میگویم دلتنگتم
زدم فرياد خدايا اين
چه رسميست يكى
را دوست دارم پيش
من نيست يكى را
دوست دارم قد دنيا
ولى او از دل من با
خبر نيست چگونه
من در اين گرداب مانم
كه يار من زه من
دور است جانم دراين
مأوا كه نامش دنيا
است چگونه اى خدا
زنده بمانم
کفشهایم که جفت میشود دلم هوای رفتن میکند ،
کودکانه بیقرار تو میشوم بی آنکه فکر کنم دلتنگ من هستی یا نه؟
اگر نگاه کردن خواستن است ، تا آخر عمرم نگاهت میکنم .
تو به احساست بیاموز نفس نکشد ، هوای دل ها آلودست !!!!
اینجا فاصله یک عشق تا عشق بعدی یک نخ سیگار است . . . !
راه که می روم برمیگردم پشت سرم را نگاه میکنم.....
دیوانه نیستم.... خنجر از پشت خورده ام.
میان همهمه ی برگهای خشک پاییزی فقط ما مانده ایم که هنوز از بهار لبریزیم
زخمی عمیق در دلم است............ روزگار بی رحم نمک میپاشد...
و من پیچ و تاب میخورمو همگان گمان میکنند که من مستم و میر قصم...
صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو یا دل از دیدن تو سیر شود بعد برو
تو اگر کوچ کنی بغض خدا می شکند
صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو
کاش دل آدم عین دماغ بود وقتی می گرفت فین می کرد وا می شد.
نقــاش خــــوبی نــــبودم...
اما ..
ايــن روزها...
به لطـف تــــــــــو...
انـــتظار را
ديـــدنی ميكــشـم
غمگینم همچون پیرزنی که آخرین سربازی که از جنگ بر میگردد پسرش نیست
با من بمـــان ...
آنها که رفتنشان را طـــاقت آوردم ...
تـــو نبودن
زچشمانم هرچه دور افتی به دل نزدیکتر باشی ، تو را کی میتواند روزگار از یاد من گیرد.
اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمی دانم اینجا شده پاییز ،
آنجا را نمی دانم اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمی دانم ...
رسيدن به آن برايم يك رويا يك خواب باشد
اعتبار آدمها به حضورشان نیست به دلهره ای است که در نبودنشان درست می کنند
باورت گر بشود ، یا نشود ، حرفی نیست
اما...
نفسم میگیرد;
در هوایی که نفس های تونیست...
دلتنگى هميشه از نديدن نيست
لحظه ى ديدار با همه ى زيبايى گاه پر از دلتنگیست
درد ياري كه رفيقان همه دل ميشكنند به تو نازم كه صفايت غم دل ميشكند!
بزن اي تار آهنگي به ساز راز دلتنگي بخوانم بر سر سنگي، كه دل مرده ز دلتنگي
قفس داران غرورم را شكستند دل پاك و صبورم را شكستند
به جرم پا به پاي عشق رفتن پرو بال عبورم را شكستند رهايي
در اميدم موج ميزد ولي روياي دورم را شكستند
زماني فراموشت خواهم كرد كه عقلم خاموش،نفسم قطع،روحم درآسمان،وتنم زيرخاک باشد...
هر چه کمتر بهش بیشتر فکر کنی دردش بیشتر کم تر میشه
ازش پرسیدم چقدر دوستم داری؟گفت به اندازه شکوفه های بهاری
و چه راست میگفت چون شکوفه های بهاری مهمان دوروزه اند.
میرسد روزی که من و تو , سخت درگیر زمان باشیم و ببریم از یاد مهربانی را........
دل عاشق چه غمگینه خدایا ، غم عاشق چه سنگینه خدایا ،
دیگه عاشق نمیشم تا قیامت اگه عاشقی اینه خدایا...
دیشب که باران آمد، میخواستم سراغت را بگیرم اما خوب میدانستم
باز هم که پیدایت کنم، باز زیر چتر دیگرانی
خسته ام از این زندان که نامش زندگیست.. پس قشنگی های دنیا دست
کیست.. باختم در عشق اما باختن تقدیر نیست.. ساختم با درد تنهایی مگر تقدیر چیست......؟
دور باش ، اما نزديک ، من از نزديك بودن های دور مى ترسم
صحبت از فاصله نيست صحبت از مهر و وفاست شايد اين فاصله ها محک عاطفه هاست
هميشه فصل دلم پاييز است ، طلوعش بس دلگير و غروبش هميشه طوفانى ست
تو دریایی و من موجی اسیرم، که میخواهم در آغوشت بمیرم .
بیا دریای من آغوش برکش، نمی خواهم جدا از تو بمیرم
صبر کردن دردناک تر است و فراموش کردن دردناکتر اما از این
دو دردناکتر این است که صبر کنم یا فراموش
آسمان باد یگران صاف است و با ما ابر دارد
می شود روزی صاف با ما اما صبر دارد